بازنویسی سرنوشت، گامی به سوی سکوی پرتاب
هویت افراد از چگونه فکر کردن، عمل کردن و احساس کنونی آنها نسبت به خود و محیط اطراف نشات میگیرد. بنابراین هویت فعلی افراد، شخصیتی است که اکنون با آن زندگی میکنند. آنها دائما به دنبال راههای رسیدن به سکوی پرتاب هستند. پرسیدن اینکه در چه کارهایی بهتر عمل میکنند، در چه کارهایی انگیزه بالایی دارند، و در چه کارهایی احساس درستبودن میکنند، و حال خوب درونی را تجربه میکنند، رسیدن به سکوی پرتاب را تسهیل میکند.
نکته مهم اینجاست که این هویت در تعیین هدف زندگی و سوق دادن فرد به سکوی پرتاب موفقیت در زندگی همیشه موفق عمل نمیکند. در میانهی راه افراد متوجه میشوند که مسیر انتخابشده فرسنگها با خود ایدهآل آنها فاصله دارد. و انتخابها، احساسات و باورهای فعلیشان برای رسیدن به هویتی که منطبق با خود ایدهآل آنهاست، سرِ سازگاری ندارد. در جستجوی علت این ناسازگاری، افراد در خاطرات خود جستجو میکنند و به گذشته باز میگردند تا سرنخها و ریشهی انتخابهای خود را بیابند.
افزایش انگیزه برای تغییر باور ذهنی
اما در آن گذشتهی آشنا، با افراد، موضوعها، مکانها و زمانهایی مواجه میشوند که احساسات آنها را دستخوش تغییر میکنند. و کاملا غیر ارادی خلقوخوی آنها به سمت ناراحتی، دلزدگی، سرخوردگی، و غیره سوق داده میشود. این حالات، انرژی افراد را میگیرد. در نتیجه انگیزه تغییر باورهای ذهنی و رسیدن به خودآگاهی در آنها از دست میرود. آنها گذشته آشنا را با تمام پیچ و خمهایش ترجیح میدهند. و خسته از تلاشی بینتیجه به روال عادی زندگی برمیگردند. اما همیشه در یافتن خود ایدهآل در تردید هستند و در انتظار یافتن راهی برای رسیدن به سکوی پرتاب میمانند.
احساس فقدان هویت منطبق بر خود ایدهال در مرحلهای از زندگی چنان به اوج خود میرسد که فرد دست به انتخاب میزند. او میخواهد هویت خود را آگاهانه انتخاب کند. و تلاش برای ساختن یک زندگی جدید را آغاز میکند.
اگر در مرحلهی خلق یک هویت جدید یا یک زندگی جدید برای خود هستید، میبایست افکاری را که در مورد خود دارید، رفتارها یا عادتهای کنونی زندگیتان را که به طور مداوم نشان میدهید، احساسات و واکنشهای عاطفی که دارید را تغییر دهید. این کار فرآیند سادهای نیست و زمانبر است. سختترین بخش تغییر، شکست عادت های کهنه و عدم انجام رفتارهایی که روز قبل نشان دادید نیست، بلکه لحظهای است که دست به تغییر باورهای ذهنی و انتخاب میزنید. باید آماده باشید! احساس ناراحتی، احساس بدبختی، احساس سردرگمی به سراغ شما خواهد آمد. به طور کلی احساس خوبی نخواهید داشت. چرا که شما از خودِ قبلی که ساختهاید به سمت ساختن خودی ناشناخته پیش میروید.
پیشنهاد ویژه ی سکوی پرتاب :
کتاب صوتی شکست عادتهای کهنه
علم چه میگوید؛ ناممکنهای ممکن در راههای رسیدن به سکوی پرتاب
مجموعهای از علوم شامل علوم اعصاب، اندوکرینولوژی، سایکونوروایمونولوژی، اپیژنتیک و نوروپلاستیسیته ثابت کردهاند که انسان محکوم به ژنهای به ارث رسیدهی خود نیست. این علوم انسان را شگفتیساز تغییر ذهنیت و سازگاری میدانند. دکتر جو دیسپنزا میگوید: “براساس این علوم تلاش برای خلق یک هویت جدید امکانپذیر است. چرا که سازوکار مغز و بدن را میتوان تغییر داد.” علم نوروپلاستیسیته میگوید که فرد با هر فکری که به ذهناش خطور میکند تغییر میکند. از طرفی دیگر علم اپیژنتیک ثابت کرده است که انسان با هر انتخاب و تجربهی جدید، انعکاسی از یک شبکه اعصاب مغزی به وجود میآورد.
فیزیک کوانتوم نیز میگوید که ذهن افراد بر دنیای عینی آنها تأثیر میگذارد. پاسخ به این سوال که چگونه میتوانیم از اطلاعات و دانشی که از این علوم میگیریم، خود را به سمت سکوی پرتاب و موفقیت در زندگی برسانیم؟ ما را بر آن داشت تا بازنویسی سرنوشت و گامهای آنرا جستجو کنیم.
آنچه مسلم است اینکه پشت پردهی موفقیت در زندگی، فراز و فرودهایی است که یک شبه به دست نیامده است. غلبه بر خود و حذف گفتگوهای درونی بعضا منفی در افراد، در مراحل مختلف شکست عادت های کهنه و باورها، رسیدن به خودِ ایدهآل را مشکل میسازد. ایجاد شرایطی مطلوب برای ترسیم آیندهای روشن، نیازمند تجدید نظر در افکار و مقابله با مقاومتهای درونی است. زمانی که نحوهی تفکر و احساس افراد در درون تغییر میکند، افکار و احساسات جدید شکل میگیرند. این روال جدید گامی به سوی سکوی پرتاب و خلق سرنوشت جدید است.
به هر روی آنچه در ادامه خواهید خواند درک جدیدی است که به هر فردی این فرصت را میدهد که در زندگی خود، باور به آیندهای که هنوز آنرا ندیده است را با حواس خود تجربه کند.
خلق یک چشمانداز روشن برای آیندهای موفق
زمانی که به آینده فکر میکنید، در واقع به نتیجهرسیدن مجموعهای از تلاشهای کنونی را متصور هستید. اما اگر به آیندهای فکر کنید که متفاوت از آنچیزی باشد که امروز هستید چه میشود؟ اگر به دفعات خود را در جایگاهی ببینید که جایگاه خودِ ایدهآل شماست، آیا میتوان به تحقق این تصور امیدی داشت؟ علم جدید ثابت کرده است که اگر فرد به دفعات به آن آینده فکر کند، مغز فرد به آن آینده متمایل شده و تغییر پیدا میکند.
در نتیجهی تحولاتی که در شبکهی عصبی مغز رخ میدهد، وقوع آن آینده به عنوان یک پتانسیل در میدان کوانتومی حفظ میشود. بنابراین سیگنالدهی به ژنهای جدید شروع میشود تا بدن از نظر فیزیکی نیز تغییر کند. این تغییر فیزیکی قبل از وقوع آن آینده، آرشیو افکار، احساسات، و عادت های گذشته فرد را پاک میکند. اکنون دیگر سابقهای از گذشته وجود ندارد. اما نقشهای برای رسیدن به سکوی پرتاب در آینده وجود دارد. زندگی جدید براساس قانون کوانتوم پیش خواهد رفت. قانون کوانتوم میگوید محیط در امتداد افکار است و زمانی که افکار را تغییر میدهیم، زندگی ما نیز تغییر میکند.
در نظر داشته باشید که تغییر شرایط و محیط مانند پایان یک رابطه و جدایی، مبتلا شدن به بیماری، از دست دادن شغل، از دست دادن عزیزان و غیره میتواند از عوامل به نتیجه نرسیدن تلاشهای فرد برای تغییر باورهای ذهنی و شکست عادت های کهنه باشد. با اینحال نادیده گرفتن قضاوت دیگران و تمرکز بر خود میتواند در چگونگی کنار آمدن با شرایط جدید تاثیرگذار باشد. باید بزرگتر از محیطی که در آن قرار گرفتهاید فکر و عمل کنید. برای رسیدن به سکوی پرتاب موفقیت در زندگی، زیر سوال بردن مداوم احساسات، عادت ها و افکار گذشته از عوامل مهم تغییر ذهنیت و ترسیم تصویری روشن برای آینده است.
کتابی برای تغییر باورهای ذهنی شما:
کتاب صوتی قدرت باور از جو دیسپنزا
در جستجوی سکوی پرتاب
با کسب اطلاعات، آگاهی تغییر میکند. بنابراین تغییری اساسی در نحوه تعامل افراد با محیط و جهان به وجود میآید. آنچه که پنج سال پیش جدید تلقی میشد، امروز اطلاعاتی قدیمی است. به این دلیل که اتفاقات بیشتری در مدت زمان کوتاهی به دلیل فناوری در حال رخ دادن است.
افراد به سرعت در حال کسب اطلاعات هستند و میخواهند که وقت خود را به آموزش اختصاص دهند تا نحوه استفاده از آن را برای موفقیت در زندگی بیاموزند. دکتر جو دیسپنزا در مورد رسیدن به سکوی پرتاب میگوید: “اینکه افراد یاد بگیرند چگونه دانش کافی به دست آورند و سپس آنرا شخصیسازی کنند، و به نوعی برای تغییر عادت ها، رفتار و احساسات خود ابتکار عمل را به دست بگیرند از جمله اهداف سمینارهای آموزشی او است.”
تاثیر یادگیری مغز برای سکوی پرتاب افراد
میدانیم که یادگیری در مغز شبکهسازی میکند، با اینحال تاثیر تجربه به مراتب بیشتر است. در نتیجهی این تاثیر است که احساسات ما شکل میگیرند. دکتر دیسپنزا میگوید: “اگر به افراد فرصتهای متعددی برای تجربه ارتباط با خود و فراتر رفتن از خود را بدهیم، اگر علم را به گونهای به کار ببریم که فرد بتواند آن را بفهمد. قدم بعدی نصب آموختهها در مغز است. در نتیجهی پیادهسازی این آموختهها، فرد شروع به تجربهکردن و تغییر میکند.”
اکنون در این لحظه، تمامی این فرآیندها تبدیل به هویت افراد میشود. دکتر دیسپنزا میگوید: “من میبینم که افراد چگونه از دانش به سمت تجربه میروند، و از فکر به عمل و در نهایت به شدن آنچه آموختهاند میرسند.”
دکتر جو ادامه میدهد: “تفاوت زنان و مردان در جستجوی راههای رسیدن به سکوی پرتاب در باور به علم است. مغز مردان در این راه منطقیتر است. نه اینکه زنان قدردان علم نیستند، اما مردان برای توجه و درک موضوع اعتماد بیشتری به شواهد علمی میکنند. آنها علاقه بسیار عمیقی به شواهد دارند. و تحقیقات گستردهی ما نشان داده است که آنچه که شواهد ثابت میکنند واقعی و علمی است.
علم ثابت کرده است که که ژنها بیماری ایجاد نمیکنند. تنها ۲ درصد از افراد با بیماری به دنیا میآیند و ۹۸ درصد مابقی از طریق سبک زندگی دچار بیماری میشوند. محیط متفاوت، درک متفاوت از زندگی، رفتارهای متفاوت، انتخابهای متفاوت که در دوقلوهای همسان دیده شده است موید این موضوع است.”
اگر افراد شروع به تفکر متفاوت کنند، انتخابهای متفاوتی انجام دهند، کارهای متفاوتی انجام دهند، تجربیات جدیدی ایجاد کنند و احساسات متفاوتی را احساس کنند و در آغوش بگیرند. این روال جدید وارد سیستم عصبی آنها میشود و در نتیجه ژنها مستعد تغییر میشوند.
جملاتی شگرف از دکتر جو دیسپنزا
دکتر دیسپنزا میگوید: “ما در حال بستن شکاف بین دانش و تجربه هستیم. اگر بتوانیم چرخهی زندگی در گذشته را در افراد بشکنیم و به آنها یاد دهیم که چگونه هیجانات خود را کنترل کنند و احساسات و افکار جدید خود را به حرکت در آورند تغییر را به ژنتیک آنها وارد کردهایم. آنگاه افراد در هر حالتی ایستاده، نشسته، در حال راهرفتن، دراز کشیدن و به هر طریقی که ممکن است به مدیتیشن میپردازند. بنابراین باید به این سطح از آگاهی برسند که محیط تفکر آنها را کنترل میکند یا تفکر آنها محیط را تحتتاثیر قرار میدهد.“
اگر افکار، اعمال و حتی تجربیات افراد ادامه روزهای گذشته آنهاست آیا میتوانند انتظار تغییر در زندگی خود را داشته باشند؟ فرد باید مدارهای مختلف در مغزشان را روشن کنند، متفاوت از محیط اطراف خود بیندیشند تا چیزی جدید خلق کنند.
تغییر واقعی از دیدگاه جو دیسپنزا
تغییر واقعی این است که فراتر از محیط خود فکر کنید. خلق هویت جدید نیازمند خلق آیندهای است که به دفعات در ذهن خود به آن فکر و جزئیات آنرا مرور کردهاید، و ناگهان در یک لحظه تغییر را احساس میکنید. دکتر دیسپنزا درباره تغییر باورهای ذهنی و خلق هویت جدید میگوید: “تجربیات من در ادغام علوم مختلف ثابت کرده است که خلق هویت و ژنتیک جدید کاملا امکانپذیر است.”
کتابهای دکتر جو دیسپنزا مجموعهای غنی از اطلاعات در مورد کارکرد مغز، تغییر ذهنیت، تغییر باورهای ذهنی، و تمرینات تغییر باورها است. او با انتشار کتاب صوتی جو دیسپنزا سعی دارد با همراهی افراد در موقعیتهای مختلف، از انگیزه آنها برای تغییر نهایت استفاده را ببرد. این همراهیِ شنیداری به افراد فرصت تفکر متفاوت و خلق هویت جدید را خواهد داد.